سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/4/15
10:13 صبح

منم آن کس بی کس که تو او را نخواهی شناخت!

بدست فاضل در دسته سلوک قلم

 

 

نه کسی که هم نفس بی کسیت شود و نه همدمی تا رفیق تنهاییت گردد.

این سرّ درون را باچه کسی باید گفت؟

اگر نگویم از درون می پوسم و اگر بگویم فاش می گردد.

خدایا ای کاش همراه هر انسان همرازی خلق می کردی تا در وقت بی کسی، کس بی کسیّمان باشد و گوییم به او هر آنچه را که در دل داریم.

خدایا ای کاش فاصله ی من با تو آنقدر کم بود که می آمدم پیشت و می گفتم آن چه را که می خواهم.

خدایا ای کاش آرزوهای نهفته در درونم را بی هیچ شرطی اجابت می کردی و مرا در تنگنای انتظار نمی گذاشتی که عظیم مصیبتی است انتظار.

خدایا ای کاش که هر آنچه بود، برای من می بود تا برآورده می شد هر آنچه را که می خواستم.

نه!

بار خداوندا!

انگار این ها همه پندار باطل است و البته که بر ما،  زما آگاه تری.

پس عطا کن آنچه را که ما لایقیم و تو می دانی.

باشد که اجابت آن ما را به سر منزلگاه مقصود رساند که همان قرب به درگاه توست،

به امید آن روز که بینیم آنچه را که تو عطا کرده ای و ما خواسته ایم.

آمین یا رب العالمین...


87/4/15
10:13 صبح

حیف که قیصر را نشناختم...!

بدست فاضل در دسته سلوک قلم

به نام الله

(( پیش کش به پدرم

و به یاد مادرم

که پیش از بال گشودن من

پر کشیده بود... ))

دیشب بود که این نوشته ها را به طور کاملا اتفاقی دیدم و خواندم. این اولین اثری بود که از قیصر امین پور داشتم می خواندم!

 " بی بال پریدن " نام این اثر زیباست که واقعاً ارزش خواندن دارد و نه یک بار بلکه صد بار.

تازه با روح لطیف این شاعر آشنا شدم، حیف که دیر و خیلی دیر آشنا شدم.

آخر بیش از دو ماه است که از درگذشتنش می گذرد. هنگام خواندن این اثر بی نظیر آن قدر سبُک شدم که انگار روحم داشت می رفت تا به آسمان عروج کند اما باز جاذبه کتاب دست مرا گرفت و گفت بمان و بخوان...

برای یادگاری چندجمله جمیل از جملات زیبای ایشان را از کتاب مذکور(قسمت "کتاب ها مثل آدم ها هستند") نقل می کنم :

* بعضی از کتاب ها هر چه دارند از دیگران گرفته اند و بعضی از کتاب ها هر چه دارند به دیگران می بخشند.

* بعضی از کتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم.

*بعضی از کتاب ها پیش از تولد می میرند و بعضی تا ابد زنده هستند.

* .....

و در قسمتی دیگر از کتاب، از زبان یک رفتگر شکسته دل می گوید :

((  من پاییز را جارو می کنم  زمستان را پارو می کنم. تابستان را می شویم تا همیشه بهار باشد. ))

واقعا انسان روح سراسر لطیف و عزیز ایشان را باید تحسین کند اما حیف که دیگر کار از کار گذشته است و ما را امید همرهی او نیست مگر با ذکر صلوات و قرائت فاتحه...


87/4/15
10:12 صبح

* شبهای تک ستاره *

بدست فاضل در دسته سلوک قلم

 

یه بار فکر نکنی که تازگی هاست می خوام این مطلب رو بنویسم ها، نه! خیلی وقته، ولی حس نوشتنش نبود. آخه مگه میشه یه دنیا احساس رو توی یه نصفه کاغذ جا داد؟ بهتر که بپردازم به اصل مطلب. سرآغاز  داستان بر می گرده به نهم شهریور 86، وقتی که دست پدر و مادر رو بوسیدم و عکسِ چشمان پر از اشک مادر عزیزم رو توی قلبم قاب گرفتم و از اونا جدا شدم تا همراه تعداد دیگری از  دانش آموزان به سمت ایرباس سیصدی بروم که مقصدش جده بود.

آره! قصه ی رفتن، تا برای رسیدن به وصال محبوب، قصه ی رسیدن تا برای دیدن جمال محجوب و قصه ی عشق و عشق بازی و ...

 نمی دانم تا به حال توفیق رفیقت شده  و به آن سرزمین قدم گذاشته ای یا نه؟ولی می دونی که وقتی برای اولین بار چشمها به قبة الخضرا می افته چه حالی داره؟ می دونی برای همیشه حسرت اولین نگاهت به دلت می مونه؟ می دونی برای اولین بار قدم گذاشتن توی بقیع و دیدن اون همه مظلومیت و غربت چه حالی داره؟ می دونی وقتی که به دنبال یک محبوب باشی و اون حتی یک نشونی کوچیک از خودش نداشته باشه تا بری کنار قبرش و باهاش درد و دل کنی یعنی چی ؟

تا به حال بوی مدینه رو استشمام کردی؟

بگذار تا بگذریم.

" روزها با سوزها همراه می شود " و ناخواسته، نِم نِمک روز فراق از وصال پاکان دین می رسد و تو باید لباس سراسر سپید احرام را بپوشی تا با گفتن لبیک اللهم لبیک وارد حریم الهی شوی...

اینجا مکه است و پس از اندک مدتی وارد مسجدالحرام می شوی …

باورت نمی شه که تو وارد حرم امن الهی شده ای اما قدرتی تو رابه سمت خود جذب می کند و تو بی اختیار رو به جلو می روی و ستون های مسجد یکی پس از دیگری به کناری می روند و…

و تو ...

و تو می بینی آنچیزی را که سالهاست به سمت آن، پیشانی خود را به خاک می گذاشتی....

خونه ی خدا فکر می کنی چه رنگیه؟ نه! اشتباه نکن، اینقدر خوشگله که هیچ وقت دلت نمی خواد ازش چشم برداری، نور علی نور.

می دونی چرا عنوان این مطلب رو گذاشتم " شب های تک ستاره " ؟ جوابشو نمی گم ولی اگر یه روز رفتی اونجا، یه شبی بالای سرت یه نگاهی بیانداز…

چی می بینی؟ ( شاید یه ستاره که...)


87/4/15
10:12 صبح

?? کابوس بم ?? (به مناسبت سالگرد زلزله شهرم)

بدست فاضل در دسته از دیار کریمان

بسم الله الرحمان الرحیم

 

 به عنوان فرزندی از بم که در آن زلزله بودم و دیدم و لمس کردم آن واقعه را ،مطالب زیر را مطابق با واقع می دانم و اصلا انگار دست نوشته های خود من است(البته به غیر از این قضیه ی گوگرد!) پس پیشنهاد می کنم که بخوانید :

 

می گفتند پیش از آن که زمین بلرزد و سقف ها آوار شوند، صداهای عجیبی از دل زمین می شنیده اند، خیلی ها هم بودند که قسم می خوردند بویی شبیه بوی گوگرد را حس کرده اند که از دل زمین بیرون می زده، اما هیچ کس به این صداها توجه نمی کند، و گرنه خیلی راحت می توانستند شب را بیرون بخوابند و درست در لحظه ای که دیوارها کوتاه می شده اند تا سقف ها به زمین بچسبند، توی آن چهاردیواری های خشت و گلی گیر نیفتند.

هیچ کس اما نه غرش زمین را جدی گرفته بود و نه بوی گوگردی را که از دل زمین بیرون می زد، هیچ کس... . به همین خاطر بود شاید هرجا آوار را که کنار می زدی به اندازه ای که حالت از این دنیا به هم بخورد، جنازه برای بیرون آوردن و خواباندن کنار جاده ها وجود داشت، جنازه هایی که دعا می کردیم آنقدر خوابشان سنگین بوده باشد که سنگینی سقف هم نتوانسته باشد بیدارشان کند، از صداهای زمین یک روز بعد از زلزله خبری نبود، بوی گوگرد هم دیگر نمی آمد و بوی تعفن داشت همه شهر را می گرفت، زمین هنوز می لرزید، اما دیگر قدرتش را از دست داده بود و نمی توانست با لرزه هایش جایی را ویران کند. زمین می لرزید، زیر پای ما و همه کسانی که هاج و واج مانده بودند وسط کوچه هایی که هیچ دیواری نبود تا آن ها را از هم جدا کند. هاج و واج مانده بودند بین درخت هایی که انگار سبز نبودند و رنگشان یک چیزی بین خاکی و قهوه ای شده بود، درخت هایی که اگر خاک را از سر و روی شان می تکاندی زردی پوست پرتقال ها را می دیدی که دیگر نمی توانستند کسی را وسوسه کنند.

صدای غرش زمین دیگر نمی آمد، اما صدای پارس سگ ها معلق مانده بود بین زمین و آسمان تا هر لحظه خبر پیدا شدن جنازه های تازه، پخش شود توی کوچه ها. تک و توک آدم ها ، زنده از زیر آن همه خشت بیرون می آمدند تا بُهت زده ببینند آنچه را که هرگز فکر نمی کردند حتی در خواب ببینند.

ارگ هم خاموش بود و در سکوت به ویرانه هایی می اندیشید که خاطراتشان زیر آوارها مدفون شده بودند، خاطره لطفعلی خان زند و دلاوری هایش هم مانده بود زیر آوار انگار که ارگ در غروب پس از زلزله بد جوری غریب می نمود، برای همه آن هایی که پیش از زلزله ارگ را دیده بودند، از آن عمارت شاه نشین و در ورودی و  باروها چیزی نمانده بود جز تلی خاک، مثل خود بم که زیر خروارها خاک رنگ های سبزش را از یاد برده بود و نقاب ماتم بر خود کشیده بود.

می گفتند دانش آموزان زیادی زیر آوار مانده اند، می گفتند جوان های زیادی رفته اند با آرزوهایی که داشتند، می گفتند برای دفن این همه آدم باید فکر دیگری کرد و ما زیر آخرین اشعه های آفتابی که یک روز پس از زلزله داشت غروب می کرد یادمان می آمد که رویاها چه زود تبدیل به کابوس می شوند...

 

منبع : ضمیمه نسل ? جام جم با تغییر و اضافات


87/4/15
10:11 صبح

اذان مغرب به افق فوتبال!

بدست فاضل در دسته

ماجرای بی‌توجهی تلویزیون به پخش اذان هنگام پخش مستقیم رقابتهای فوتبال و در عین حال قطع مسابقات لالیگا به خاطر اخبار ساعت 22 شبکه سه از آن ماجراهایی است که بیشتر به یک شوخی بی مزه می‌ماند.

به گزارش خبرنگار مهر، همه چیز از پارسال شروع شد؛ یعنی زمانی که رسم جلو و عقب کشیدن ساعت رسمی در نخستین روز بهار و آخرین روز تابستان هر سال به دلایلی بجا آورده نشد و فدراسیون فوتبال اسپانیا هم برنامه بازی‌های رئال مادرید و بارسلونا را بدون هماهنگی با سازمان صدا و سیما تنظیم کرد.

اگر آن رسم دیرین همچنان برجا بود، دیگر نه نیازی به این یادداشت بود و نه اعصاب فوتبالدوستان از یک طرف و عاشقان سینه‌چاک اخبار ساعت 22 شبکه سه در روزهای اول هفته خرد می‌شد. طبیعی است وقتی یک بازی پخش مستقیم ساعت 30/21 آغاز شود، یک ربع پایانی آن را باید به دلیل همزمانی با اخبار 22 از دست داد و در معدود مواردی هم که اخبار دوست‌داشتنی ساعت 22 به همین دلیل کوتاه شده یا چند دقیقه دیرتر روی آنتن رفته، چهره و واکنش گویندگان خبر 22 تماشایی‌تر از خود فوتبال شده است.

بگذارید به چند سال قبل برگردیم، به دوره جام جهانی فوتبال 1994 آمریکا. تفاوت زمانی ایالات متحده با ایران باعث شده بود آن سال ساعت پخش مستقیم مسابقات به شدت عجیب و غریب باشد. یعنی هم ساعت هشت شب فوتبال پخش می‌شد هم ساعت چهار صبح. در چند بازی ابتدایی جام جهانی وقتی ساعت پخش اذان مغرب فرامی‌رسید، مسابقه قطع و ادامه پخش آن به بعد از اذان و نیایش موکول می‌شد

این رویه تا چند روز ادامه داشت تا اینکه یک ابتکار جالب باعث شد مسابقه فوتبال قطع نشود و اذان هم پخش شود. پخش صدای اذان روی بازی در چند مسابقه انجام شد، اما به دلایلی که چندان مشخص نیست این ابتکار جای خود را به اعلام زمان اذان و سکوت چند ثانیه‌ای گزارشگران داد؛ رویه‌ای که همچنان در مسابقات پخش مستقیم فوتبال رعایت می‌شود و به نظر هم می‌رسد جای خود را حداقل در بین مخاطبان شبکه سه محکم کرده است

اما بیش از یک سال پیش نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما درباره همزمانی زمان اذان مغرب با مسابقات پخش مستقیم فوتبال منتشر شد و نتایج معنادار آن البته ظاهرا به گوش و چشم هیچکدام از مدیران سازمان صدا و سیما نرسید. اینکه اکثر مردم با قطع پخش مستقیم فوتبال و پخش اذان موافق هستند و این اکثر مردم حتما شامل فوتبالدوستان هم می‌شود.

نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما نشان می‌دهد 61 درصد مخاطبان تلویزیون معتقدند هنگام تداخل برنامه‌های تلویزیون با زمان اذان باید برنامه قطع و اذان پخش شود. به نظر 84 درصد پاسخگویان شنیدن اذان در حد خیلی زیاد و زیاد در ترغیب آنان به خواندن نماز اول وقت موثر است.

می‌توان با اندکی اغماض نتایج این نظرسنجی را اینگونه تعبیر کرد که مردم انتظار دارند حداقل هنگام اذان صدای اذان را از تلویزیون بشنوند و این کار را می‌توان بدون قطع پخش مستقیم فوتبال هم انجام داد. یعنی صدای اذان مغرب را روی تصاویر مسابقه پخش کرد تا نه زمان اذان از دست برود و نه تصاویر پخش مستقیم فوتبال.

 در حالی که بارها اخبار ورزشی شبکه سوم سیما به دلیل همزمانی با پخش مستقیم فوتبال یا رویدادهای ورزشی دیگر به زمان بین دو نیمه منتقل شده و در زمانی حداکثر 10 دقیقه‌ای سر و ته آن هم آمده، اما مشخص نیست چه خونی در رگهای اخبار ساعت 22 همین شبکه جاری است که کسی حق ندارد زمان پخش آن را یک ثانیه بالا و پایین کند. الان بیش از یک سال است که مسابقه‌های روزهای شنبه و یکشنبه لالیگا اسپانیا به دلیل همزمانی 15 دقیقه پایانی نیمه اول آنها قربانی خبر 22 می‌شود.

به بیان واضح‌تر اینکه مدیران شبکه سوم سیما این حق را برای خود قائلند که اذان را قربانی پخش مستقیم فوتبال کنند، اما کسی حق ندارد زمان اخبار ساعت 22 را به اندازه یک ربع پس و پیش کند. تصور کنید اگر اخبار ساعت 22 در روزهای پخش مستقیم فوتبال به ساعت 15/22 منتقل شود، چه اتفاقی می‌افتد. جز اینکه کار دوستان ما در پخش خبر شبکه سه یک ربع دیرتر تمام می‌شود.

 منبع : سایت تبیان



87/4/15
10:9 صبح

خرافه شویی...

بدست فاضل در دسته دو کلمه حرف سیاسی

یکی از کارهای مصلحان بزرگ اجتماعی  خرافه شویی از افکار مردم است.

مصلحان واقعی کسانی هستند که نمی خواهند با استفاده از جهالت مردم به

اهداف خود برسند.

نقل است که ابراهیم فرزند کوچک پیامبر اسلام از دنیا رفت.

اتفاقا در همان روز خورشیدگرفتگی پیدا شد. مردم شک نکردند که این امر نوعی

هماهنگی و همدردی عالم طبیعت با رسول اکرم (ص) است.

در همه مدینه پیچید که خورشید به خاطر رحلت فرزند رسول خدا گرفت.

از این طریق ایمان برخی افراد به حقانیت اسلام و پیامبر اسلام افزایش یافت. در

اینجا رسول گرامی اسلام نه تنها سکوت نکرد و از جهالت مردم برای پیشبرد دین

خدا بهره برداری نکرد، بلکه در مسجد حاضر شد و بالای منبر رفت و اعلام کرد که

خورشیدگرفتگی امروز هیچ ارتباطی با مرگ فرزند من ندارد. رسول اکرم می

توانست با خود بگوید حال که ایمان مردم از این راه افزایش یافته است ، پس من

سکوت کنم ، ولی او چنین نکرد؛ زیرا نمی خواست دین خود را بر پایه جهالت ها و

خرافات استوار سازد و اساسا اسلام که دارای منطقی قوی است و حرف برای

گفتن دارد، نیازی به این ابزارها ندارد. پیامبر اسلام و ائمه اطهار هیچ گاه از وسیله

نامقدس برای هدف مقدس که همانا تبلیغ دین باشد، استفاده نکردند.... ادامه مطلب...

87/4/15
10:9 صبح

درسهایی از سخنان رهبر معظم با دانشجویان

بدست فاضل در دسته دو کلمه حرف سیاسی

در هفته گذشته ، رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان فعال علمی و سیاسی ، سخنانی را مطرح کردند که از جهاتی ، تازه می نمود هر چند از نظر مبنای تفکر و انتظاری که از مواضع ، باورها و اندیشه های ایشان داریم ، اصلا تازه نیست و دقیقا همان است که باید باشد.
تازگی این سخنان ، به اعتبار گوینده آن است که خطوط حرکتی جامعه اسلامی را رقم می زند و ضامن مستقیم ماندن انقلاب بر مواضع اصیل آن است و بنابراین شنیدن این سخنان صریح از زبان رهبری انقلاب ، اهمیت آن را مضاعف می سازد.
در این نوشته برآنیم تا بر چند نکته پراهمیت از این سخنان مهم رهبر معظم انقلاب تاکید کنیم تا در آینده ، راهنمای عمل و حرکت همه نیروهای سیاسی معتقد به انقلاب باشد :
1- مواضع دوگانه ایشان در فرازی از سخنان خود تاکید کردند: «من حرفم همانی است که دارم می گویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت ، نمی گوییم. نه این که خلاف آن را بگوییم بعد بخواهیم در یک جلسه خصوصی ، مثلا فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم. نخیر، این طور نیست».
این سخنان ، ناظر بر رویکردی است که بر مواضع رهبری حاکم است و در واقع پاسخی به یک سوئبرداشت به حساب می آید. برداشت سوئی که صاحبان آن برای توجیه مواضع غلط، افراطی ، شخصی و غیرمصلحت اندیشانه خود به آن توسل می جویند و در پس آن ، پنهان می شوند. طی سالهای گذشته مکررا شاهد بودیم که برخی از افراد با نسبت دادن دیدگاه شخصی خود به رهبری ، درصدد هزینه کردن یک مقام رسمی مشروعیت بخش نظام به سود خود بوده اند. اینان چون از مواضع رسمی و اعلام شده رهبری نمی توانند به سود خویش بهره گیرند، به سراغ نقل قول های تایید نشده می روند و عملا چنین القا می کنند که نباید مواضع رسمی رهبری را مبنا قرار داد زیرا این سخنان ، از سر مصلحت اندیشی مطرح می شوند و گویی در تعارض با حقیقت قرار دارند.
با چنین نگرشی در القای وجود مواضع دوگانه و متعارض در آرا و نظرات رهبر معظم انقلاب ، عملا اعتقاد به مواضع رسمی و علنی ایشان ، کم می شود و این جفای به رهبری است.
بگذارید مثالی بزنیم.
دولت یکی از نهادهایی است که همیشه کلیت آن از سوی رهبر معظم انقلاب مورد حمایت قرار می گیرد. این حمایت کلی از دولت ، هم شامل دولت هاشمی می شد و هم دولت خاتمی و هم اینک شامل دولت احمدی نژاد می شود. منتقدان هر کدام از دولتهای حال و گذشته ، این حمایت ها را با تکیه بر مواضع ادعایی پنهان رهبری ، نادیده گرفته و همچنان بر طبل مخالفت خود می کوبند.
آنان به گونه ای از مصلحت اندیشانه بودن حمایت های رهبری سخن می گویند که گویی دولت ها، مستحق هیچ گونه حمایتی نیستند. آنان چنین القا می کنند که رهبری ، مواضع دیگری هم دارد که آن را برای خواص بیان می کند و آنها را باید اصل گرفت.
در انتخابات متعدد ریاست جمهوری ، رهبر معظم انقلاب رسما اعلام کردند که موضع جانبدارانه ندارند و حتی نظر شخصی خود را به نزدیکان هم نمی گویند اما شاهد بودیم که صاحبان همین نگرش ، مدعی حمایت پنهانی ایشان از نامزدی خاص می شدند. این گونه ادعاها و نسبت دادن مواضع متعارض آشکار و نهان به رهبری ، جایگاه ولایت را تضعیف می کند و اعتماد به نظرات رسمی و اعلام شده را کاهش می دهد و در اطاعت پذیری مردم ، سستی ایجاد می کند. مواضع رهبری وقتی به عنوان یک نظر رسمی علنا بیان می شوند، حجیت دارند و می توان آنها را مواضع حقیقی ایشان تلقی کرد. طبعا این گونه اظهارات ، تمام حقیقت بیان شده نیست و بسیاری از مطالب و گفتنی ها به دلایل گوناگون مصلحت اندیشانه ، عرضه نمی شوند ولی این گونه نیست که رهبری در نهان و مثلا برای خواص ، نظری داشته باشند و در آشکار و برای مردم ، نظری متفاوت.
رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان ، بر این مطلب کلیدی تاکید کردند تا نسبت به مواضع رسمی و علنی ایشان ، شبهه و شائبه ای ایجاد نشود. ایشان تاکید کردند: «بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت اما آنچه را نباید گفت ، نباید گفت نه این که باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد، شائبه ای به وجود آورد.»
ادامه مطلب...

<      1   2   3   4   5   >>   >