سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/12/15
10:59 صبح

آزادی زندانی شده!

بدست فاضل در دسته آزادی بیان، سیاست، انقلاب، جمهوری اسلامی

به نظر می‌رسد ما ایرانیان به خاطر نوع فرهنگمان، بیشترین تعبیرها را
از مفاهیم و بار معنایی کلمات و جملات داشته‌ایم. منظورم این است که به
راحتی معنای کلمات یا جملات روشن و مبرهن را بر هم می‌زنیم و مفهوم معکوس
را جانشین آن می‌کنیم و در این میان، چه بسا خود را پاسدار واقعی بار
معنایی آن کلمات و مفاهیم نیز بدانیم.

بگذارید مسأله را با نقل واقعیتی آغاز کنم. بی‌شک، شیخ محمد تقی
شوشتری، یکی از مجتهدان و محققان بنام حوزه در دوره معاصر است که تألیفات
بسیاری درباره علوم اسلامی از وی در دسترس است. این عالم ربانی که در شهر
شوشتر زندگی می‌کرد تا چند سال پیش زنده بوده و از احترام بسیاری در میان
مردم خوزستان و علمای حوزه علمیه قم برخوردار بود. وی بسیار ساده می‌زیست
و حدود هشت سال پیش در سن صد سالگی به رحمت ایزدی پیوست.
دوستداران و
علاقه‌مندان و مقلدان وی که به جایگاه رفیع این عالم و محقق آگاهی داشتند،
در روز تدفین ایشان آماده بودند تا در مکانی که ایشان به خاک سپرده
می‌شود، بارگاه و ضریحی شایسته بسازند، اما با خواندن وصیت‌نامه آن مرحوم،
مشخص شد که وی وصیت کرده است تا پس از مرگ، مزار ایشان در فضای باز انتخاب
شده و بالای مزار نیز محصور نشده و به هوای آزاد مرتبط باشد.

منظور
آن مرحوم از جملات به کار برده شده در وصیت‌نامه، کاملا روشن بود و عمل به
وصیت‌نامه نیز ناگریز؛ بنابراین، آنانی که منتظر ساختن بارگاه و ضریح
بودند، به نظر می‌رسید دستشان خالی است و با این وصیت، تمایل قلبی‌شان را
باید کنار می‌گذاشتند.

اما قضیه بدان شکل که تصور می‌شد پیش
نرفت. در آغاز، عده‌ای پبشنهاد کردند برای جلوگیری از ازدحام و محصور شدن
مکان، دور مکان مقبره را دیوار کشی کنند، اما برای رعایت مفاد وصیت‌نامه،
بالای آن را کاملا باز بگذارند و این کار را انجام دادند. پس از مدتی،
برخی برای حفظ نظافت و پاکیزگی مقبره، پیشنهاد کردند که بالای مقبره را
ببندند ولی برای حفظ وصیت‌نامه، تنها بخشی از سقف را که بالای مقبره است،
باز بگذارند تا انجام وصیت‌نامه دچار اشکال نشود.
خلاصه نشان به این
نشان که اکنون مقبره آن مرحوم به بارگاه نسبتاً بزرگی تبدیل شده و دارای
ضریح نیز هست، به گونه‌ای که اگر کسی سراغ نحوه اجرای آن بخش از وصیت‌نامه
مرحوم را بگیرد، حتی متولیان آن بارگاه نمی‌توانند آن مجرایی را که بالای
مقبره قرار بود باز بماند (تا دلیلی بر عمل به وصیت‌نامه باشد) به آسانی
به وی نشان دهند.

منظورم از نقل این داستان، بیان این است که آن
مرحوم با کلمات فارسی که بار معنایی واضحی دارند، تلاش کرده است تا
دوستداران خود را از ساختن بارگاه و ضریح منصرف کند، اما امثال من و شما،
بدون توجه به نظر قلبی آن مرحوم، جمله وصیت‌نامه را به گونه‌ای
چرخانده‌ایم که اگر آن مرحوم در وصیت‌نامه خود آن جملات را به کار
نمی‌برد، هیچ تغییری در وضعیت کنونی مقبره مرحوم پیش نمی‌آمد.

متأسفانه،
این گونه بازی با بار معنایی کلمات به ویژه در مسائل سیاسی و اجتماعی، در
میان ما کم نیست و در طول دوران پس از انقلاب بسیار از آنان استفاده
کرده‌ایم. مثلاٌ توجه کنید به کلمات آزادی، جمهوریت، حقوق مردم، حقوق
زنان، حقوق اقوام، عدالت، رأی مردم و ... کلماتی که بزرگان و رهبران فکری
انقلاب شکوهمند ما مانند امام و مطهری‌ها و بهشتی‌ها پیش از پیروزی و در
دوران اولیه تشکیل نظام جمهوری اسلامی، سعی در تدقیق آنها داشته‌اند و تا
اندازه بسیاری نیز با گفتار و کردار خود، در نهادینه کردن آنها کوشیده‌اند.
همه
کلماتی که در بالا به آنها اشاره شد، از اهداف اصلی انقلاب بوده و از بار
معنایی معین و مشخصی برخوردارند که به ظاهر و به این سادگی، واژگون کردن
آنها نباید امکان‌پذیر باشد، اما متأسفانه این کار در بیشتر موارد صورت
گرفته است.

آنانی که مانند نگارنده، شعارهای زمان انقلاب و سخنان
پیشوای انقلاب و متفکران و تدوین کنندگان چهارچوب نظام را به یاد دارند،
اکنون می‌توانند دریابند که در عمل، چه بر سر کلمه زیبای آزادی آورده‌ایم
و چگونه با ادعای حمایت از آزادی، بستن روزنامه‌های منتقد و یا محدود کردن
و حذف افراد با اندیشه‌ها و نگرش‌های متفاوت، به امری عادی تبدیل شده است
و در همین حال، خود را مدافع آزادی در سراسر دنیا نیز قلمداد می‌‌کنیم.

درباره
حقوق زنان ما بارها ادعا کرده‌ایم در نظام جمهوری اسلامی، بیشترین ارزش‌ها
به آنان برگردانده شده و زنان از حقوقی برابر مردان برخوردار شده‌اند، اما
آیا قوانین مرتبط با حقوق زنان در همین راستا بوده است و آیا زنان
توانسته‌اند به حقوقی حداقلی در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند؟
در
مورد بار معنایی حقوق اقوام و ادیان دیگر و جایگاه رأی مردم که بارها از
سوی حضرت امام بر آن تأکید شده، می‌بینیم که عده‌ای چگونه سعی در وارونه
نشان دادن آن دارند و می‌‌کوشند نظرات صریح امام را وارونه کنند.

از
این نیز که بگذریم، خطر اصلی‌تر در این است که هنر وارونه کردن مفاهیم با
فشارهای این و آن، رفته رفته به جمهوریت نظام نیز برسد و در حوزه‌هایی که
مردم حق انتخاب دارند، تنگ نظری و دست چینی اعمال شود. زمزمه‌ها و فشارها
و تهدیدهای بعضی کوته‌بینان برای از میدان به در کردن برخی از کاندیدا‌های
مهم ریاست جمهوری و یا تشویق نهادهای حافظ قانون به حذف آنها، نگرانی‌ها و
واهمه‌ها را جدی کرده است؛ بنابراین، در این موقعیت حساس، دفاع از مشخصات
جمهوریت نظام، وظیفه همه نهادها و دستگاه‌هاست و هشیاری همه را می‌طلبد.
جمهوریت
در کنار اسلامیت، مشخصه اصلی این نظام است و باید مستحکم و پایدار پاسداری
شود و نباید تنگ‌نظری‌ها، آن را مانند آن سوراخی کند که باید در بالای
مقبره مرحوم شیخ شوشتری به دنبال آن گشت تا احتمالاٌ اثری از آن یافت.
 
•  از دکتر مهدی قمشی ؛ به نقل از www.tabnak.ir 

87/6/30
3:44 عصر

افتتاح سایت گفتمان مذاهب اسلامی

بدست فاضل در دسته

سایت « گفتمان مذاهب اسلامی » افتتاح شد.

اگر هم اکنون عضو این سایت شوید بر سابقه کاربری شما افزوده شده و احتمال اینکه مدیر انجمن شوید افزایش پیدا می کند.

آدرس سایت: www.gofteman.irbb.ir


87/6/7
5:12 عصر

مناظره ای به وسعت دو شخصیت

بدست فاضل در دسته سلوک قلم

                                                        به نام الله

 

 

* نقدی بر مناظره جوانفکر(مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور) با طرفدار دولت آمریکا

 

موضوعی که این روزها در این دنیای مجازی خیلی سر و صدا راه انداخته است مناظره آقای جوانفکر در وبلاگ شخصیشان با شخص مجهول الهویه ای است که خود را وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا معرفی می کند.

آنچه که انگیزه لازم را ایجاد کرد تا در این مورد قلم بزنم، چاپ این مناظره ی ناتمام، در روزنامه ایران بود.

 

ارزیابی ظواهر مناظره

1. نکته جالب توجه اینکه روزنامه ایران در صفحه 20 (چاپ چهارشنبه 6 شهریور ماه) با درج این گفت و گوی دو جانبه سعی کرده است تا حالتی کاملا رسمی نسبت به مواضع دو طرف، به مخاطب القا کند.(چیزی که کاملا برخلاف موضع گیری آقای جوانفکر است). روزنامه مذکور در سرتیتر خود آورده است: « در مناظره اینترنتی  مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور با  وزارت امور خارجه آمریکا » ! همانطور که کاملا عیان است،این نشریه از عناوین رسمی دو طرف مناظره استفاده کرده است که در این جا دو سوال به ذهن متبادر می شود : 1. بنابر چه مدرکی روزنامه ایران به هویت یا صحت ادعای فرد مقابل جوانفکر پی برده است که او را " وزارت امور خارجه آمریکا " می نامد؟ آن هم در محیط مجازیی که هر کس ، هر هویتی خواست می تواند برای خود برگزیند، اعم از مرد یا زن، تحصیلکرده یا بی کار، سیاستمدار یا بقال و... بدون اینکه هیچ عواقبی دامنگیرش باشد. 2. به فرض که طرف مقابل آقای جوانفکر وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا باشد، از کجا معلوم که او هم مانند مشاور ریاست جمهوری به بیان مواضع شخصی خود نمی پردازد؟

 

ارزیابی محتوای مناظره

از ظواهر امر که بگذریم می رسیم به محتوای مناظره که جای تحلیل، تحقیق و بررسی دارد اما چون این مناظره در جریان است فعلا نمی توان  آن را کاملا نقد کرد؛ پس به یک نقد کلی اکتفا می شود و آن اینکه :

1. لحن و استدلال طرف مقابل مشاور، همچون یک شهروند عادی آمریکایی یا یک ایرانی آمریکایی تبار است که منابع اطلاعاتی خود را از شبکه های غربی یا متمایل به غرب همچون فاکس نیوز، سی ان ان، بی بی سی و... به دست آورده است. به همین دلیل اطلاعات ناقص و یکسویه در آن به وفور به چشم می خورد( به عنوان مثال به جواب داده شده توسط این شخص به قضیه حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای ایرانی مراجعه کنید). البته اگر وی واقعا یک مقام رسمی دولت آمریکا باشد که باید به خاطر اطلاعات ناقصش متأسف بود.

2. طرز مناظره آقای جوانفکر هم منزه از عیب و نقص نیست. شتاب زدگی و جامع نبودن جواب های ایشان و بعضا کلی گویی نقطه ضعف مباحثاتشان است که شاید ایشان هم از برخی موارد کم اطلاع باشند.(البته بی حرمتی نسبت به این بزگوار نباشد).به عنوان مثال در مورد همین موضوع ناو وینسنس وقتی که ایشان از " قتل و عام 300 مسافر بی گناه" سخن به میان آورد، شخصا حدس زدم که طرف مقابل در جوابیه خود قدر یقین قضیه ی پرداخت غرامت توسط دولت آمریکا را پیش خواهد کشید و آقای جوانفکرنتوانست این موضوع را پیش بینی کند، شاید به این خاطر که اطلاعاتشان محدود به رسانه های داخلی می باشد.

و بعد اینکه مشاور رئیس جمهور در موضع گیری جالبی خطاب به طرف مقابل خود می گوید: « این منطق شما، مشوق یک گفت و گوی سازنده نیست و امکان تفاهم و استمرار گفت و گو را نیز از بین می برد.» که کاملا واضح است حربه ای است برای رهایی از بن بست های احتمالی ای که در آینده ممکن است پیش رو قرار گیرد!

 

یک پیشنهاد خدمت آقای جوانفکر

با توجه به اینکه مناظره های مکتوب نسبت به مناظره های شفاهی و زنده، دارای مزایایی هستند، از ایشان خواستارم تا از این مزایا حداکثر بهره برداری را بکنند:

از مشاوره با دیگران (مخصوصا همکاران وزارت خارجه) ابایی نداشته باشند، خط به خط نامه طرف آمریکایی را به صورت مستند و موردی پاسخ دهند تا وی مجبور به فرافکنی شود و کنترل مناظره به دست شما بیافتد. به هیچ وجه در مورد مسائلی که اطلاعات جامع و مانع ندارید، بحث نکنید تا عمیقا در آن مورد به موشکافی بپردازید و اطلاعات کامل جمع آوری کنید. هر چقدر هم که زمان یک جوابیه به طول بیانجامد، اهمیتی ندارد. چون حلاوت دست یابی به حقیقت آن را گوارا    می کند.

پیروزی شما، پیروزی ماست.

 

هر چه در اینجا نوشته شد دست نوشته های حقیر بود که حتما دور از خطا نیست، امیدوارم جسارتی به کسی نکرده باشم، بحلم کنید.


87/6/3
12:21 عصر

Beijing 2008 Olympic از زاویه ای دیگر

بدست فاضل در دسته

 به نام الله

افتخار آفرینی ورزشکاران یک کشور در بزرگترین رویداد ورزشی جهان سبب افزایش غرور و اعتماد به نفس ملی آن جامعه می شود و بالطبع شکست قهرمانان آن کشورنتیجه ی عکس را در پی خواهد داشت. اینکه می بینیم مجریان ورزشی صدا و سیما به مراتب جملاتی مانند "این شکست هیچ چیز از ارزش های فلان ورزشکار یا تیم کم نمی کند" را به کار می برند یا حتی در موضعی جالب تر پیشرفت های علمی جوانان برومند میهنمان را ــ بی مناسبت ــ یادآوری می کنند، به خاطر کاستن از ناکامی ها و تأثیرات منفی آن در اذهان عمومی است.

شاید صحیح هم همین باشد. آخر هر جامعه ای که به اعتماد به نفس ملی رسید و در عمل شعارش ما می توانیم شد، توانست؛ و هر ملتی که خودباختگی بر تمام وجودش چنبره زد، نخواهدتوانست. حال اگر با این نگاه به تلقینات اپوزیسیون و دشمنان نگاهی بیافکنیم خواهیم دید که همیشه خواسته اند تا روحیه ی جمعی جامعه ما را تضعیف کنند تا مردم بگویند: ایرانی نمی تواند. ایرانی تا زور بالای سرش نباشد نمی تواند و... .

 اگر زمانی گفتیم می توانیم، پس بدانیم که می شود.


87/6/2
10:4 عصر

در ورای رسالت قلم

بدست فاضل در دسته

                                                

                                                          به نام الله

 

مسیح مهاجری، امروز در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی ــ چنانکه انتظار می رفت ــ به دفاع از حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخت.

وی که بر جبین مقاله خود، نام همیشه مظلوم "رسالت قلم" را نگاشته بود، سعی کرد تا القا کند موضعی کاملا خیرخواهانه و دلسوزانه سراسر مقاله وی را در بر گرفته است و حتی در انتهای مقاله خود نکته جالبی را نوشت: "دفاع از این مظلوم عصر حاضر (=آیت الله هاشمی رفسنجانی) را واجب شرعی و همه عوارض آن را نیز گوارا می دانم."

گذشته از القائاتی که این بزرگوار تلاش کرده است در این مقاله بوجود بیاورد(مثلا: نوشتن این مقاله سبب بروز مشکلاتی برای وی از ناحیه " کسانی که بسیاری از مجاری امور در دست آن هاست" می شود! یا "هاشمی رفسنجانی مظلوم عصر حاضر"!! و...) سعی کرد تا سخنان دو هفته پیش هاشمی رفسنجانی را " حق انتقاد" ایشان بنامد که " در تعالیم دین مبین اسلام نیز انتقاد تضمین کننده ادامه حیات دانسته شده است."

هر چند که، معلوم نیست مهاجری چگونه نام "انتقاد" را بر سخنرانی هاشمی رفسنجانی برگزیده است. چون که هاشمی از : پایان مدارای سه ساله خود با دولت سخن گفته بود.

 آیا این سخن یک انتقاد است یا مجوزی برای هجمه؟ (البته بقیه سخنرانی را می شود انتقاد نامید اما اصل مطلب همان حرف بود تا بقیه سخنرانی رنگ ببازد...)

نکته دوم این است که مهاجری در مقاله خود اعتراف کرده است که "حق انتقاد از لوازم رشد و پیشرفت جوامع آزاد است." پس چرا انتقاد به سخنان آیت الله را خود بر نتافته و نام "حملات تند مطبوعاتی" بر آن نهاده است؟

سوم اینکه چرا هاشمی رفسنجانی بعد از شکست خود در انتخابات تا به حال نقاط قوت دولت را بر نشمرده است و دولت را یکسره تقبیح کرده است و بارها بهانه به دست مغرضان داخلی و خارجی داده است تا به تخطئه دولت نهم بپردازند. آیا حق ما نیست که از آیت الله هاشمی رفسنجانی با این همه تجربه ای که دارند، موضعی همچون مواضع رهبری در قبال دولت انتظار داشت؟

 اینکه فقط اشتباهات دولت کنونی را برشماریم نامش می شود " حق انتقاد " یا " تقبیح " ؟

البته خدای ناکرده نوشته های این قلم حمل بر بی حرمتی نشود. شخصا به آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از پایه های این نظام سر تعظیم فرود می آورم و قطعا اگر هاشمی و هاشمی ها نبودند این انقلاب و نظام اسلامی هم نبود. اما  حق انتقاد خود را هم محفوظ می دانم بر خلاف آقای مهاجری که ــ در عمل ــ حق انتقاد بر ایشان را جایز نمی داند و حتی در کلماتی غلو آمیز می نویسد که: ریاست ایشان بر مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام چیزی بر این شخصیت معتبر نمی افزاید[ تا اینجا صحیح و قابل قبول است اما در ادامه می گوید:] بلکه این شخصیت است که به این جایگاه ها اعتبار می دهد!!

بگذار تا بگذریم...

تا ببینیم فردا صبح (=یکشنبه) شما چگونه سخنان امروز مقام معظم رهبری را در مورد هیأت دولت درج می کنید.

آیا فقط انتقادات معظم له را برجسته می کنید یا تقدیرات را هم درج می کنید...

 


87/5/10
9:33 صبح

هجوم فرهنگی، شبهات و شهوات...

بدست فاضل در دسته سلوک قلم

 

در سایت دفتر توسعه وبلاگ دینی داشتم چرخ می زدم که به متن سخنرانی استاد بزرگوار حجة الاسلام عرفان رسیدم، واقعا سخنرانی روشن کننده و پر محتوا و به روزیست، مخصوصا برای وبلاگ نویسان مذهبی نسل سه! توصیه می کنم حتما بخوانید.
 
حجت الاسلام حسن عرفان از اساتید حوزه علمیه قم در اولین جلسه معرفتی "یاران معرفت" که با همت دفتر توسعه وبلاگ دینی در جمع ده ها تن از وبلاگ نویسان طلاب و دانشجوی عضو این دفتر در مورد هجوم فرهنگی و روش مقابله با آن برگزار شد ، گفت :
واژه فرهنگ ، بیش از 200 نوع تعریف شده است که مشهورترین و کاملترین تعریف "مجموعه دانش­ها و بینش­ها، ارزش­ها و منش­ها یک ملت را فرهنگ می­گویند" .هر علمی و دانشی مخصوص کشور خاصی است. مثلا طب سوزنی دانش مخصوص کشور چین است. ما گسترده­ترین دانش را داریم، علم صرف و نحو، فلسفه و حکمت عمده دارایی علمی ماست.

حسن عرفان در ادامه افزود تهاجم به بینش­های ما، تهاجم فرهنگی است. کلمه تهاجم از باب تفاعل است که دو طرفه بودنِ هجوم را نشان می دهد. ولی اینگونه نیست و ما یک طرفه (از سوی مقابل) مورد هجوم هستیم. پس بهتر است بگویم هجوم فرهنگی. هجوم به منش­های ما، کمرنگ کردن یا تمسخر آن، هجوم فرهنگی است. در کشورهای غربی کلاه برداشتن نشانه احترام است، موقع ورود به کلیسا به نشانه احترام کلاه را برمی­دارند ولی در کشور ما کفش­ها را درمی­آوریم. اینها تفاوت­های منش ملت­ها است که به سمت کمرنگ شدن پیش می­رود. و رسانه­ها نقش بسزایی در نابودی این منش­ها دارند.هجوم فرهنگی یعنی هجوم به دانش، بینش و ارزشهاو منشها و ابزار این حمله نیز تلویزیون اینترنت فیلم و رسانه­ها می باشد . 

استاد حوزه علمیه قم در ادامه صحبت های خود تصریح کرد محتوای هجوم فرهنگی از دو بخش اصلی تشکیل شده است: شبهات و شهوات.اول ببینیم اینها چگونه در بین ملل خودشان عمل کرده اند. غرب کوشیده است آرام آرام برهنگی را ترویج کند و برهنه کنند و برهنه شوند. برهنگی اول در ادبیات داستانی نمود پیدا کرد، با بیان مسائل جنسی و چیزهایی که نباید گفته شود، این برهنگی "برهنگی ادبی" است.سپس برهنگی هنری با استفاده از هنزهای تجسمی و نمایشی مثل مجمسه سازی و رقص. و سپس برهنگی ورزشی مثل اغلب ورزش­های غربی، که با ورزش­های شرقی کاملا تفاوت دارد. در ورزشهای شرقی بدن کاملا بوسیله لباس پوشیده می شود ولی مثلا در والیبال و بسکتبال اینگونه نیست. برهنگی معماری تقریبا جدیدترین مرحله است که در کشور ما کورکورانه در حال انجام است.  

عرفان در ادامه با اشاره تاثیر رسانه ها در زندگی انسان گفت به نظر من امروز عصر، عصر تماشا است. در خیابون ما غرق تماشای ویترین مغازه ها ، آدم ها ، تبلیغات و اجناس متنوع و لوکس می­شویم،درخانه هم تلویزیون و اینترنت ما را غرق می­کند. این موقع مرگ ما فرا می­رسد چون این تماشاها ما را غرق می­کند و در واقع ما را از حرکت باز می­دارد و این یعنی مرگ.
ما باید برای گریز از این تماشاگری برنامه داشته باشیم. بزرگان شرق و غرب را ببینید که چگونه عمل کرده­اند. آیت الله بروجرودی 20 سال در مدرسه صدر اصفهان درس می­خواندند و تدریس می­کردند، در مسیر مدرسه یک بازارچه کوچک است که دو طرف گذر مغازه است. یکی از این مغازه دارن میگفت: قسم می­خورم که ایشان در طول این 20 سال که از اینجا رد می­شوند، یک بار هم به داخل مغازه­ی من نگاه نکردند.هم چنین پروفسور لویی ماسونیو فرانسوی، وقتی یکی از شاگردان در مورد نورافکن­های قوی و مشهور برج ایفل که نیمی از شهر را روشن می کند صحبت کردند با تعجب گفت: مگر برج ایفل نورافکن دارد.اگر می­خواهیم، به آرامش فکری و روحی، نزدیکی به خداوند و تمرکز دست پیدا کنیم، باید گریز از تماشاگری و حرکت به سمت بازی­گردانی و تهیه کنندگی را در دستور کار قرار دهیم. 

وی در پایان سخنان خود گفت بخش دوم مقابله با شهوات و شبهات، ستیز است. که شما دوستان طلبه و دانشجو به آن مشغول هستید. به این نکته توجه داشته باشید که وقتی نمی­توانیم ستیز کنیم(قدرت علمی و امکاناتش را نداریم) بیاد روند گریز را داشته باشیم.ستیز دو رویکرد دارد. یکی پاسخ به سوالات، که الحمدالله شما در آن موفق وارد شده­اید. دوم رویکرد ایجاد سوال است، که یک رویکرد جدید است. پاسخ به سوالات دفاعی است و کار ساده­ و سطحی­تری است ولی ایجاد سوالات یک حمله است و کارآمدی خود را نشان داده است و سختی­های خاص خودش را دارد. امیدوارم دوستان به سایت­ها و نوشته­های غیرضروری توجهی نداشته باشند و از آنها بگذرند، سعی کنید تا جایی که امکان دارد، وارد محدوده­های غیرضروری نشوید تا بتوانید آنجا که موثر و مفید هستید فعالانه حضور داشته باشید .

 

منبع : دفتر توسعه وبلاگ دینی

 

87/5/5
11:39 صبح

دست های کوچک دعا

بدست فاضل در دسته

در این محیط مجازی وب داشتم سیر می کردم که به وبلاگی بر خوردم و دیدم نویسنده اش تعدادی از دعاهای زیبای  کودکان را که ظاهرا به جشنواره ای ارسال شده، درج کرده است و من هم گلچینی از این دعاها ی معصومانه را که بوی صفا و صداقت می دهد، اینجا قرار دادم.دست های کوچک دعا                                    

 

محمد 12 ساله : خدایا من را آنقدر بزرگ نکن که تو را از یاد ببرم .

رهام 11 ساله : خدایا به پسر واکسی  که در خیابان می نشیند  و این روزها آنقدر  مریض شده که صورتش از شدت سرفه  کبود می شود، کمک کن .

دعا می کنم بنزین زیاد شود چون پدرم هر روز 3 ساعت در صف بنزین است .

این هم یک دعا قابل توجه متخصصین  دامپزشکی : خدایا کاری کن گربه به خانه ما نیاید.

خدایا فرشته ها را برای مواظبت از بچه  های فلسطین بفرست تا آ نها را زیر بالهایشان قایم  کنند تا گلوله به آنها نخورد.

و دعای آیلین 3 ساله :کاش خدا من و مامانم رو مثل کانگورو می آفرید  اون وقت  من می پریدم تو کیسه مامانم و باهاش می رفتم اداره و...

کلثوم 11 ساله : خدایا صدای سرفه ها ی خشک و خس خس سینه هایی را که از گاز خردل پر است را می شنوی ؟...

پریسا 8 ساله :خدایا من دعا می کنم در سال تازه یک پیامبر جدید اختراع کنی ... 

ناصر  12 ساله :خدایا در دلم دردی هست که درمان ندارد . دعایم این است که روزی بیاید که پدرم زخم های دستش خوب شود و مثل مردم همیشه لباس نو بپوشد ،چون می دانم این فقیری از کارگری است .

سمیه 9 ساله : من دعا می کنم مامانم برادرم را برای واکس به خیابان نفرستد.

منبع :     وبلاگ لیلا طالقانی      با کمی دخل و تصرف(در متونی که از خود نویسنده است)

<      1   2   3   4   5   >>   >